بی خیالی ...سه
شنبه: بچه گربه: مامان، بابای من کیه؟
گربه: نمی دونم فرزندم. من سرم توی یک سطل اشغال بود. نفهمیدم.
یکشنبه: میگفت: "آنقدر دوستت دارم که اگر بگویی بمیر، میمیرم".
باورم نمیشد. یکبار امتحان کردم و گفتم: "بمیر".
.....و سالهاست از آن روز که در تنهایی پژمرده ام.
دوشنبه: یکی در بهشت زهرا داشت خرما خیرات میکرد. یکی آمد و یک مشت خرما برداشت. طرف اعتراض کرد که: "آهای چه خبرته؟ یک نفر مرده. اتوبوس که چپ نکرده".
سهشنبه: وقتی باران میآید همه چیز زیبا میشود. گل، درخت، برگ،....، همه و همه. پس تو هم برو زیر باران شاید فرجی شد.
چهارشنبه: میدونی فرق موز و نارگیل چیه؟ نه؟ نمیدونی؟ باشه میرم و از یک میمون دیگه میپرسم.
پنج شنبه: سرداری شهری را محاصره کرد. به والی شهر پیغام داد: "اگر شهر را تصرف کنم، بر هیچ کس رحم نخاهم کرد. همه را از دم تیغ خاهم راند. اموال و خانه های همه را خاهم سوزاند. گردن تو را خاهم زد و بر آستان دروازه شهر خاهم آویخت".
والی شهر خیلی مختصر و مفید پیغام داد: "اگر".
و..جمعه: زیبایی، تنهایی ِ غم انگیزی ست بر دریچه ِ وسوسه ذهن من.
یکشنبه: میگفت: "آنقدر دوستت دارم که اگر بگویی بمیر، میمیرم".
باورم نمیشد. یکبار امتحان کردم و گفتم: "بمیر".
.....و سالهاست از آن روز که در تنهایی پژمرده ام.
دوشنبه: یکی در بهشت زهرا داشت خرما خیرات میکرد. یکی آمد و یک مشت خرما برداشت. طرف اعتراض کرد که: "آهای چه خبرته؟ یک نفر مرده. اتوبوس که چپ نکرده".
سهشنبه: وقتی باران میآید همه چیز زیبا میشود. گل، درخت، برگ،....، همه و همه. پس تو هم برو زیر باران شاید فرجی شد.
چهارشنبه: میدونی فرق موز و نارگیل چیه؟ نه؟ نمیدونی؟ باشه میرم و از یک میمون دیگه میپرسم.
پنج شنبه: سرداری شهری را محاصره کرد. به والی شهر پیغام داد: "اگر شهر را تصرف کنم، بر هیچ کس رحم نخاهم کرد. همه را از دم تیغ خاهم راند. اموال و خانه های همه را خاهم سوزاند. گردن تو را خاهم زد و بر آستان دروازه شهر خاهم آویخت".
والی شهر خیلی مختصر و مفید پیغام داد: "اگر".
و..جمعه: زیبایی، تنهایی ِ غم انگیزی ست بر دریچه ِ وسوسه ذهن من.
0 Comments:
Post a Comment
<< Home